کد مطلب:150252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

اسارت و هیبت
اسیران كربلا هم مانند شهدای كربلا، اسیران عادی نبودند كه پس از رویارویی با مرگ عزیزانشان، گوشه ی خلوت را بگزینند و مرعوب چنگالهای مرگ تدریجی شوند. بلكه بر عكس زندگی را در چهره ای دیگر ادامه دادند. و هیبت زندگی دینی را در اسارت به اثبات رساندند، تا همه بدانند همیشه و همیشه «العزة لله و لرسوله و للمؤمنین». تا همه بدانند حكمت حسینی بهترین نحوه زندگی است در همه ی زمان ها و در هر شرایطی. قافله ای به اسارت درآمده از زنان و كودكانی كه همه ی مردانشان را كشته اند، با هیبتی تمام همچون فاتحان، ولی نه همچون قلدران وارد كوفه شدند. یعنی پیروزمندانه - ترین نوع زندگی. در میان قافله اسیران، زینب - یا ام كلثوم - در میان مردم اشك ریزان كوفه، با دست اشاره كرد كه همه خاموش باشید. و درست در لحظاتی كه فقط صدای آهسته نفسها شنیده می شد زنی اسیر - كه همه جوان هایش را از دست داده و به ظاهر خرد شده، ببین چه می گوید - گفت: «مردم كوفه! مردم خیانت كار! هرگز دیده هایتان از اشك تهی مباد! هرگز ناله هایتان


از سینه بریده نگردد! شما آن زن را می مانید كه آنچه داشت می ریسید و به یك باره همه ی رشته های خود را پاره كرد. نه پیمان شما را ارجی است، و نه سوگند شما را اعتباری. جز لاف و جر خودستایی و جز در عیان، مانند كنیزكان تملق گفتن و در نهان با دشمنان ساختن چه دارید؟» - اهمیت گفته - هایش یك طرف، توان و جرأت حرف زدنش هم یك طرف. می بینید كه مكتب حسینی اصلا شكست ندارد - سپس ادامه داد: «شما گیاه سبز و تر و تازه ای را می مانید كه بر توده ی سرگین رسته باشد، و مانند گچی هستید كه گوری را بدان اندوده باشند. چه بد توشه ای را برای آن جهان آماده كرده اید! خشم خدا و عذاب دوزخ را! گریه می كنید! آری به خدا، گریه كنید كه سزاوار گریستنید. بیشتر بگریید و كمتر بخندید! با چنین ننگی كه برای خود خریدید چرا نگریید! ننگی كه با هیچ آبی شسته نخواهد شد. چه ننگی بدتر از كشتن پسر پیغمبر و سید جوانان اهل بهشت؟ مردی كه چراغ راه شما و یاور روز تیره شما بود. بمیرید! سر خجالت را فروبیفكنید! به یكباره گذشته خود را بر باد دادید و برای آینده هیچ چیز به دست نیاوردید! از این پس باید با خواری و سرشكستگی زندگی كنید، چه، شما خشم خدا را بر خود خریدید! كاری كردید كه نزدیك است آسمان بر زمین افتد و زمین بشكافد و كوهها درهم بریزد. می دانید چه خونی را ریختید؟ می دانید این زنان و دختران كه بی پرده در كوچه و بازار آورده اند چه كسانی هستند؟ می دانید جگر پیغمبر خدا را پاره پاره كرده اید؟ چه كار زشت و احمقانه ای. كاری كه زشتی آن سراسر جهان را پر كرده است. تعجب می كنید كه از آسمان قطره های خون


بر زمین می چكد؟ اما بدانید كه خواری عذاب آخرت سخت تر خواهد بود. اگر خدا هم اكنون شما را به گناهی كه كردید نمی گیرد، آسوده نباشد، خدا كیفر گناه را فوری نمی دهد، اما خون مظلومان را هم بی كیفر نمی گذارد، خدا حساب همه چیز را دارد». [1] .

این سخنان با عباراتی چنان شیوا از دل سوخته ای برمی آمد كه دریایی از ایمان و عزت در پشت قلبش موج می زد. انسانی كه قلبش به مقام الهی وصل شود كلامش دارای نظم می شود. و بدین سان همه را دگرگون كرد. ریش مردان كوفه از گریه خیس شده بود، حال ببین بر زنان چه گذشت؟


[1] پس از پنجاه سال - دكتر سيد جعفر شهيدي ص. 186 - 187.